loading...
مهسا
میلاد بازدید : 0 یکشنبه 04 اسفند 1392 نظرات (0)

ای که بی تو خودمو، تک و تنها می بینم

هر جا که پا میذارم، تو رو اونجا می بینم

یادمه چشمای تو، پر درد و غصه بود

غصه ی غربت تو، قد صدتا قصه بود

یاد تو هر جا که هستم با منه، داره عمر منو آتیش میزنه

تو برام خورشید بودی، توی این دنیای سرد

گونه های خیسمو، دستای تو پاک میکرد

حالا اون دستا کجاست؟ اون دو تا دستای خوب

چرا بی صدا شده لب قصه های خوب؟

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد

عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد

آسمون سنگی شده، خدا انگار خوابیده

انگار از اون بالاها، گریه هامو ندیده

یاد تو هر جا که هستم با منه، داره عمر منو آتیش میزنه



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 23
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 21
  • بازدید کلی : 104